سنایی غزنوی (غزلیات)/در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم) از سنایی غزنوی |
' |
در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم | کاندر طریق عاشقی یک رنگ بینی بیش و کم | |
روزی بیاید در میان تا عشق را بندی میان | عیسی بباید ترجمان تا زنده گرداند به دم | |
چون دیده کوتهبین بود هر نقش حورالعین بود | چون حاصل عشق این بود خواهی شفا خواهی الم | |
یک جرعه زان می نوش کن سری ز حرفی گوش کن | جان را ازان مدهوش کن کم کن حدیث بیش و کم | |
دردت بود درمان شمر دشوارها آسان شمر | در عاشقی یکسان شمر شیر فلک شیر علم | |
از خویشتن آزاد زی از هر ملالی شاد زی | هر جا که باشی راد زی چون یافتی از عشق شم | |
رو کن شراب رنگ را وز سر بنه نیرنگ را | بس کن تو نام و ننگ را بر فرق فرقد زن قدم | |
بر سوز دل دمساز شو اول قدم جان باز شو | زی سر معنی باز شو شکل حروف انگار کم | |
بر زن زمانی کبر را بر طاق نه کبر و ریا | خواهی وفا خواهی جفا چون دوست باشد محتشم | |
عاشق که جام می کشد بر یاد روی وی کشد | جز رخش رستم کی کشد رنج رکاب روستم | |
چون از پی دلبر بود شاید که جان چاکر بود | چون زهره خنیاگر بود از حور باید زیر و بم | |
تا کی ازین سالوس و زه از بند چار ارکان بجه | سر سوی کل خویش نه تا نور بینی بی ظلم | |
از کل عالم شو بری بگذر ز چرخ چنبری | تا هیچ چیزی نشمری تاج قباد و تخت جم | |
گر بایدت حرفی ازین تا گرددت عینالیقین | شو مدحت خورشید دین بر دفتر جان کن رقم |