سنایی غزنوی (غزلیات)/باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی) از سنایی غزنوی |
' |
باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی | آشوب دل ما را بر جوش نهادستی | |
باز آن چه شگرفی را بر شعلهی کافوری | صد کژدم مشکین را بر جوش نهادستی | |
در حجرهی مهجوران چون کلبهی زنبوران | هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی | |
در غارت بی باران چون عادت عیاران | هم چشم گشادستی هم گوش نهادستی | |
ای روز دو عالم را پوشیده کلاه تو | نامش به چه معنی را شبپوش نهادستی | |
از جزع تو اقلیمی در شور و تو از شوخی | لعل شکرافشان را خاموش نهادستی | |
از کشی و چالاکی پیران طریقت را | صد غاشیه از عشقت بر دوش نهادستی | |
سحرا گه تو کردستی تا نام سنایی را | با آنهمه هوشیاری بی هوش نهادستی |