سنایی غزنوی (غزلیات)/ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست)
از سنایی غزنوی
'


ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست لیکن چه توان کرد که وقت تو کنونست
نشگفت اگر کبر تو هرگز نشود کم چون خوبی دیدار تو هر روز فزونست
عالم ز جمال تو پرآوازه شد امروز زیرا که جمال تو ز اندازه برونست
در زلف تو تاب و گره و بند و شکنجست در چشم تو مکر و حیل و زرق و فسونست
تا من رخ چون چشمه‌ی خورشید تو دیدم چشمم ز غم عشق تو چون چشمه‌ی خونست
ای رفته ز نزدیک سنایی خبرت هست کز عشق تو حال من دل سوخته چونست
از مهر تو چون نقطه‌ی خونست دلم زانک بر ماه ترا دایره‌ی غالیه گونست