سلاسل بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بستيم آخر زان كوي محمل | بگشاده ار چشم دريا به ساحل |
بر لب ز جورت جان و هنوزم | ذكر تو بر لب فكر تو در دل |
ديوانه را رسم گر زانكه زنجير | زنجير از آن زلف ما را سلاسل |
هر چيز جستيم جز دوست بيجا | هر ره كه رفتيم جز عشق باطل |
نزديك ما يار ما دوريم از وي | با مـــا و از مـــا تا او منازل |
بي جذبة عشق نتوان نمودن | قطــــــع منــازل طي مــراحل |
عكس رخ دوست در وي نيفتد | چون آينـــــة دل نبود مقابل |
در كيش عشاق يكسان نمايد | هم علم و عالم هم جهل و جاهل |
در مدرس عشق آناً ببيني | گوياي خاموش خاموش قايل |
خندند آنجا از روي حيرت | عاقل به مجنون مجنون به عاقل |
بس جهد كردم تا بركنم دل | از دل نگردد مهر تو زايل |
ناديده رويت جان دادم آخر | بود از ازل اين تقدير بیدل |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۲۱ (UTC)