سعدی (ملحقات و مفردات)/چه درد دلست اینچه من درفتادم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (ملحقات و مفردات) (چه درد دلست اینچه من درفتادم) از سعدی |
' |
چه درد دلست اینچه من درفتادم | که در دام مهر تو دلبر فتادم؟ | |
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان | به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟ | |
مرا با چنین دل سر عشقبازی | نبود اختیاری ولی درفتادم | |
به میدان عشق تو در اسب سودا | همی تاختم تیز و در سر فتادم | |
بدینگونه هرگز نیفتادم ارچه | درین شیوه صد بار دیگر فتادم | |
ز غرقاب این غم، رهایی نیابم | که در موج دیده چو لنگر فتادم | |
خیال لب و روی و خلاش بدیدم | به سر در گل و مشک و شکر فتادم | |
بلغزید دستم از آن زلف مشکین | بدان خاک مشکین به چه درفتادم | |
دران چاه جانم خوش افتاد لیکن | ز بدبختی خویش بر در فتادم | |
به طالع همی خورده سعدی همه عمر | که بودی تو غمخوار و غمخور فتادم |