سعدی (ملحقات و مفردات)/خسرو من چون به بارگاه برآید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (ملحقات و مفردات) (خسرو من چون به بارگاه برآید) از سعدی |
' |
خسرو من چون به بارگاه برآید | نعره و فریاد از سپاه برآید | |
عاشق صادق ز خان و مان بگریزد | مرد توانگر ز مال و جاه برآید | |
بر سر کویش نظاره کن که هزاران | یوسف مصری ز قعر چاه برآید | |
صبح چنان صادقست در طلب او | کز هوس روی او پگاهبرآید | |
صومعه داران چو ... | از همگان وافضیحتاه برآید | |
غمزهی او مست و ... | هر که برون آید از ... برآید | |
گر به مثل دیرتر ز خواب بخیزد | صبح در آن روز چاشتگاه برآید | |
آینه گر عکس او ز دور ببیند | از دل سنگش هزار آه برآید | |
مرده اگر یاد او کند به دل خاک | بر سر خاکش بسی گیاه برآید | |
صبر کن ای دل ... | کار برآید چو سال و ماه برآید | |
چون ز سر عشق او کنند گناهی | بوی عبادت ازان گناه برآید | |
ای دل سعدی نه ... | سجده کن آنجا که ... |