سعدی (غزلیات 1)/گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
' | سعدی (غزلیات 1) (گناه کردن پنهان به از عبادت فاش) از سعدی |
' |
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش اگر خدای پرستی هواپرست مباش به عین عجب و تکبر نگه به خلق مکن که دوستان خدا ممکناند در او باش برین زمین که تو بینی ملوک طبعانند که ملک روی زمین پیششان نیرزد لاش به چشم کوته اغیار درنمیآیند مثال چشمهی خورشید و دیدهی خفاش کرم کنند و نبینند بر کسی منت قفا خورند و نجویند با کسی پر خاش ز دیگدان لیمان چو دود بگریزند نه دست کفچه کنند از برای کاسهی آش دل از محبت دنیا و آخرت خالی که ذکر دوست توان کرد یا حساب قماش به نیکمردی در حضرت خدای، قبول میان خلق به رندی و لاابالی فاش قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند که از میان تهی بانگ میکند خشخاش کمال نفس خردمند نیکبخت آنست که سر گران نکند بر قلند قلاش مقام صالح و فاجر هنوز پیدا نیست نظر به حسن معادست نه به حسن معاش اگر ز مغز حقیقت به پوست خرسندی تو نیز جامهی ازرق بپوش و سر بتراش مراد اهل طریقت لباس ظاهر نیست کمر به خدمت سلطان ببند و صوفی باش وز آنچه فیض خداوند بر تو میپاشد تو نیز در قدم بندگان او میپاش چون دور دور تو باشد مراد خلق بده چو دست دست تو باشد درون کس مخراش نه صورتیست مزخرف عبادت سعدی چنانکه بر در گرمابه میکند نقاش که برقعیست مرصع به لعل و مروارید فرو گذاشته بر روی شاهد جماش