سعدی (غزلیات)/هر که بی دوست می‌برد خوابش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۴۵ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (هر که بی دوست می‌برد خوابش)
از سعدی
'


هر که بی دوست می‌برد خوابش همچنان صبر هست و پایابش
خواب از آن چشم چشم نتوان داشت که ز سر برگذشت سیلابش
نه به خود می‌رود گرفته عشق دیگری می‌برد به قلابش
چه کند پای بند مهر کسی که نبیند جفای اصحابش
هر که حاجت به درگهی دارد لازمست احتمال بوابش
ناگزیرست تلخ و شیرینش خار و خرما و زهر و جلابش
سایرست این مثل که مستسقی نکند رود دجله سیرابش
شب هجران دوست ظلمانیست ور برآید هزار مهتابش
برود جان مستمند از تن نرود مهر مهر احبابش
سعدیا گوسفند قربانی به که نالد ز دست قصابش