سعدی (غزلیات)/عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۱۶ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم)
از سعدی
'


عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم شاکر نعمت و پرورده احسان بودم
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم
خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد که سر سبزه و پروای گلستان بودم
روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل عجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودم
گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند گویم آن روز که در صحبت جانان بودم
که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم به وصالت که نه مستوجب هجران بودم
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم