سعدی (غزلیات)/سرمست درآمد از درم دوست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۰ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۱۱ توسط Farhad (گفتگو | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (سرمست درآمد از درم دوست)
از سعدی
'


سرمست درآمد از درم دوست لب خنده زنان چو غنچه در پوست
چون دیدمش آن رخ نگارین در خود به غلط شدم که این اوست
رضوان در خلد باز کردند کز عطر مشام روح خوش بوست
پیش قدمش به سر دویدم در پای فتادمش که ای دوست
یک باره به ترک ما بگفتی زنهار نگویی این نه نیکوست
بر من که دلم چو شمع یکتاست پیراهن غم چو شمع ده توست
چشمش به کرشمه گفت با من در نرگس مست من چه آهوست
گفتم همه نیکوییست لیکن اینست که بی‌وفا و بدخوست
بشنو نفسی دعای سعدی گر چه همه عالمت دعاگوست