سعدی (باب هفتم در عالم تربیت)/خرابت کند شاهد خانه کن

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۵۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (باب هفتم در عالم تربیت) (خرابت کند شاهد خانه کن)
از سعدی
'


خرابت کند شاهد خانه کن برو خانه آباد گردان به زن نشاید هوس باختن با گلی که هر بامدادش بود بلبلی چو خود را به هر مجلسی شمع کرد تو دیگر چو پروانه گردش مگرد زن خوب خوش خوی آراسته چه ماند به نادان نو خاسته؟ در او دم چو غنچه دمی از وفا که از خنده افتد چو گل در قفا نه چون کودک پیچ بر پیچ شنگ که چون مقل نتوان شکستن به سنگ مبین دل فریبش چو حور بهشت کزان روی دیگر چو غول است زشت گرش پای بوسی نداردت پاس ورش خاک باشی نداند سپاس سر از مغز و دست از درم کن تهی چو خاطر به فرزند مردم دهی مکن بد به فرزند مردم نگاه که فرزند خویشت برآید تباه