سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه بخارست هنگام دریافت دکترای حقوق سیاسی دانشگاه ۶ خرداد ماه ۱۳۴۵
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
دیدار رسمی سران دیگر کشورها از ایران | درگاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر | سفر محمدرضا شاه پهلوی به رومانی یوگسلاوی و مراکش ۶ خرداد ۱۳۴۵ - ۱ تیر ۱۳۴۵ |
سخنان اعلیحضرت همایون محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در دانشگاه بخارست هنگام دریافت دکترای حقوق سیاسی دانشگاه ۶ خرداد ماه ۱۳۴۵
- آقای رئیس دانشگاه، استادان محترم،
- برای من مایه افتخار است که امروز از دانشگاه بخارست عنوان دکترای افتخاری دریافتمیدارم. اطمینان میدهم که از این پس این عنوان همواره موجب مباهات من خواهدبود.
- شما این دکترا را در رشته حقوق سیاسی به من دادهاید و به نظر من این امر مفهومی عمیق دارد، زیرا به اعتقاد من در دنیای امروز یک رئیس مملکت باید قبل از هر چیز به معنی واقعی حقوق سیاسی و آنچه این معنی ایجاب میکند، وقوف کامل داشتهباشد. لازم نیست برای کسانی چون شما توضیح دهم که مفاهیم قراردادی بسیاری از کلمات و اصطلاحات، امروزه دیگر کافی برای تعریف واقعی و کامل آنها نیست. یکی از این موارد همین تعبیر اصطلاح «حقوق سیاسی» است که در عصر ما دیگر نمیتوان آن را از حقوقهای اساسی دیگر چه در زمینه اجتماعی و چه در زمینه اقتصادی مجزادانست.
- جامعه بشری در سیر تدریجی و طولانی خود به جانب تکامل، مراحل متعددی را در پشت سر گذاشتهاست. مثلاً دیرزمانی به نظرمیرسید که میتوان یک دموکراسی سیاسی داشت بیآنکه الزاماً دموکراسی اقتصادی با آن آمیختهباشد. کما اینکه مدتها تصورمیشد که میتوان عدالت قضایی داشت بیآنکه تحقق آن مستلزم تحقق عدالت اجتماعی نیز باشد. ولی در عصر کنونی ما، دیگر این نوع انفکاک وجدانی را باید به بایگانیهای گذشته سپرد و اگر هم هنوز آثاری از آن باقی باشد، جامعه فردا به طور قطع این آثار را بالمره کنار خواهدگذاشت. ما از هماکنون نه فقط این جامعه فردا و اصول کلی و اساس آن را احساس میکنیم، بلکه تقریباً آن را به چشم میبینیم. این اصول بر این پایه کلی متکی است که میباید حداکثر حقوق انسانی برای حداکثر افراد بشری تأمین شود.
- دانش و فن، این جادوگران عصر جدید که هر روزه بیشتر شیوههای کهن و اصول دیرینه زندگانی ما را با جادوی خود از میان میبرند و اصول تازه و شیوههای تازهتری را جایگزین آنها میکنند، اصل وابستگی کامل ملل و جوامع را پایه و اساس جامعه امروزی بشر قراردادهاند. زمانی بود که کشوری میتوانست به آسودگی از حقوق پیشرفته دموکراتیک و تعلیم و تربیت وسیع سطح زندگانی اقتصادی بالا برخوردارباشد و درعین حال در همسایگی خود کشوری را داشتهباشد که نه تنها از این و نه از آن سهمی داشتهباشد. ولی امروزه نه تنها چنین همسایگی قابل قبول نیست، بلکه حتی وجود چنین وضعی در اقصی نقاط روی زمین نیز آرامش دیگران را به خطر میافکند. فیالمثل امروز دیگر ما نمیتوانیم وجود یکمیلیارد نفر بیسواد را در داخل خانواده بزرگ انسانی تحمل کنیم و به همین جهت است که برای مبارزه با چنین وضع نامطلوبی یک همکاری و همگامی بینالمللی بهوجودمیآوریم، درست نظیر همان اتحادی که میان همه ما علیه آفات بزرگ طبیعت از قبیل وبا و سیل و زلزله و غیره ایجادمیشود. برای چه؟ برای اینکه میدانیم وجود چنین توده عظیمی از بیسوادان که تاکنون امری قابل تحمل و شاید هم طبیعی به نظر میآمد، امروزه دیگر در عصری که سرنوشت هر کشور قهراً با سرنوشت همه آنهای دیگر وابستهاست قابل قبول نیست. آنچه درمورد امری مانند پیکار جهانی با بیسوادی واقعیت دارد، درمورد سایر عوامل اصلی عدم عدالت اجتماعی در جهان از قبیل حکومتهای مطلقه، تبعیضات نژادی، محرومیت زنان از حقوق قانونی خود، و اختلاف فاحشی که اکنون میان سطح زندگی جوامع پیشرفته و جوامع به اصطلاح «در حال توسعه» وجوددارد نیز، قهراً صادق است.
- سال گذشته من طی نطقی که در سفر خویش به کانادا ایرادکردم مخصوصاً درمورد نکته اخیر تذکردادم که وضع کنونی مبادلات اقتصادی بینالمللی طوری است که کشورهای ثروتمند پیوسته ثروتمندتر و ممالک فقیر فقیرتر میشوند، و متذکرشدم که وجود چنین اختلافی خودبهخود وضعی قابل انفجار در پیش میآورد که میباید با واقعبینی و بیغرضی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون کشورهای پیشرفته در این مورد نشان دادهاند، به فکر چاره آن بود.
- اینها بود برخی از عواملی که دنیای کنونی ما نه میتواند آنها را قبول کند و نه میتواند متحمل آنها بشود، زیرا دیگر وجود این عوامل با مقتضیات مادی و اخلاقی جامعه امروزی و به طور مسلمتر با مقتضیات جامعه فردا سازگار نیست. با توجه بدین حقیقت بود که چنانکه هماکنون متذکر شدم امروزه رؤسای کشورهای جهان حقاً میباید به تعبیر قراردادی اصطلاح «حقوق سیاسی» اکتفانکنند، بلکه مفهوم واقعی مترقیانه و امروزی این اصطلاح را درنظربگیرند، یعنی متوجهباشند که امروزه حقوق سیاسی برای آنکه ارزش واقعی داشتهباشد، میباید دوشبهدوش حقوق اجتماعی و حقوق اقتصادی پیش رود، و اگر غیر از این باشد این حقوق جز در روی کاغذ، ثمربخش نمیتواندبود.
- کشور من سالهای اخیر دست به یک انقلاب اجتماعی زدهاست که کاملاً با این اصول و مفاهیم تطابق دارد. سازمان اجتماع ما که قرنها بلکه هزاران سال از عمر آن میگذشت دیگر جوابگوی احتیاجات واقعی جامعه ما نبود و برای اینکه چنین باشد نیاز به یک تغییر کامل و اساسی داشت. بدین جهت ما مدتی مدید با دقت بسیار کلیه الزامات و احتیاجات و در عین حال کلیه امکانات را مورد مطالعه قراردادیم و بالاخره یک برنامه شش مادهای که بعداً در عمل شامل نه ماده شد تنظیم کردیم که خود من آن را در ژانویه ۱۹۶۲ به مراجعه به آراء ملی گذاشتم، و این برنامه با اکثریتی بیش از ۹۹ درصد به تصویب قاطع ملت رسید و صورت قانون پیداکرد. نتیجه اجرای این نه ماده اصلاحات ارضی، تحدید مالکیتهای بزرگ، ملیکردن جنگلها، تأمین حق رأی برای زنان، ایجاد سازمانهایی به نام سپاه دانش و سپاه بهداشت و سپاه عمران و آبادانی و تأسیس خانههای انصاف در روستاها و بخشهای کشور بود.
- این اقدامات و بسیاری کارهای دیگر که من میخواهم در اینجا به تفصیل از آنها بحث کنم، به ما اجازهداد که در تحقق شرافتمندانه آنچه من آن را مفهوم و معنی واقعی حقوق سیاسی شمردم، بکوشیم. یعنی این حقوق را به صورت حقوق توأم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در اختیار جامعه ایرانی بگذاریم. بدیهی است من نمیخواهم ادعاکنم که راه ما تنها راه یا بهترین راه تحقق این منظور است. ما خود از اولین کسانی هستیم که اعتقاد راسخ داریم هر ملتی حق دارد راهی را که بهتر با مصالح خود سازگار میداند برای پیشرفت خویش برگزیند، ولی در عین حال معتقدیم که اگر راهها فرقمیکنند، هدفها نمیتوانند متفاوت باشند و از همین جا است که ضرورت همکاری کشورها، حتی اگر شیوههای مختلفی برای خود برگزیدهباشند، احساس میشود. دنیای ما بیش از پیش برای اینکه صحنه اختلافات و مشاجرات اعضای یک خانواده واحد بشری قرارگیرد، کوچکمیشود و در مقابل علم و صنعت و تکامل فکری و روحی جامعه بشری و آن وابستگی روزافزون ملل که بدان اشارهکردم، هر روز بیشتر اصل تفاهم و همکاری مشترک را در راه تأمین منافع مشترک به صورت امری الزامی و حیاتی درمیآورد.
- کشور من بر اساس سنن دیرینه و کهنسال فلسفی و ادبی و هنری و فرهنگی خود کاملاً هواخواه چنین تفاهم جهانی و بینالمللی است و یقین دارم که شما نیز در رومانی همین طور فکر میکنید، زیرا این راهی است که خواهناخواه راه همه مردم نیکاندیش در هر نقطه جهان است.
- آقای رئیس دانشگاه،
- در همه کشورها مراکز عالیقدر آموزشی، بزرگترین کانونهای تجلی فکرها و اندیشههای تازه و توجه به نیازمندیهای معنوی آینده هستند. بنابراین من اکنون که در اینجا هستم در واقع خود را در یک کانون مقدس فکر و معنی احساس میکنم. من حامل درود همه مراکز دانشگاهی خود به شما هستم و برای شما و همکاران خدمتگزارتان پیشرفت و موفقیت فراوان در انجام وظیفه شرافتمندانهای که خود را با شهامت بسیار وقف آن کردهاید، آرزومیکنم و برای دانشگاه بخارست نیز که از این ساعت به خاطر داشتن دکترای افتخاری آن با آن پیوندی شخصی دارم، خواستار آیندهای بسیار درخشان هستم.
منبع