رده:غزلیات خواجوی کرمانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خواجوی کرمانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۹۳۳ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه زلف سیهت برگل روی آشفتست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه عنبر ز سر زلف تو دارد بوئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه لبت آب شکر ریختست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه هر دم عنبرت بر نسترن چنبر شود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه چو موی شد تنم در هوس میان تو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ایکه گوئی کز چه رو سر گشته میکردی چو گوی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/با تو نقشی که در تصور ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/با درد دردنوشان درمان چه کار دارد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/با روی چون گلنارش از برگ سمن باز آمدم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/با عقیق لب او لعل بدخشان کم گیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/با لعل او ز جوهر جان در گذشتهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/با منت کینه و با جمله صفاست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بادهی گلگون مرا و طلعت سلمی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باز برافراختیم رایت سلطان عشق
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باز عزم شراب خواهم کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باز هر چند که در دست شهان دارد جای
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باز هشیار برون رفته و مست آمدهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باغ و صحرا با سهی سروان نسرین برخوشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/باغبان گو برو باد مپیما کز گل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ببوستان می گل بوی لاله گون مستان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بتی که طره او مجمع پریشانیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بحز از کمر ندیدم سر موئی از میانت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بخوبی چو یار من نباشد یاری
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بدانکه بوی تو آورد صبحدم بادم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بدایت غم عشاق را نهایت نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بده آن راح روان بخش که در مجلس خاص
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بده آن راح روان پرور ریحانی را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بدینسان که از ما جهانی جهانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بر اشکم کهربا آبیست روشن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بر سر کوی تو اندیشهی جان نتوان کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بر سر کوی خرابات محبت کوئیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بر مه از سنبل پر چین تو پر چین بگرفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برآمد ماهم از میدان سواره
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برافکن سایبان ظلمت از نور
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برخیز که بنشیند فریاد ز هر سوئی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برسر کوی عشق بازاریست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برو ای باد بدانسوی که من دانم و تو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برو ای باد بهاری بدیاری که تو دانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برو ای خواجه و شه را بگدا باز گذار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برگ نسرین ترا بی خار مییابم هنوز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/برگیر دل ز ملک جهان و جهان بگیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بزن بنوک خدنگم که پیش دست تو میرم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بساز چارهی این دردمند بیچاره
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بسالی کی چنان ماهی برآید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بستهی بند تو از هر دو جهان آزادست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بستیم دل در آن سر زلف دراز باز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بسوز سینه رسند اهل دل بذوق سماع
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بسکه مرغ سحری در غم گلزار بسوخت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بسی خون جگر دارد سر زلف تو در گردن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بشکست دل تنگ من خسته کزین دست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بلبلان که رساند نسیم باغ ارم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بنوش لعل مذاب از زمردین اقداح
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بنگر ای شمع که پروانه دگر باز آمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به آب گل رخ آن گلعذار میشویند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به آفتاب جهانتاب سایه پرور تو
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به بزمگاه صبوحی کنون بمجلس خاص
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به بوستان جمالت بهار بسیارست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به خشم رفتهی ما گر به صلح باز آید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به سر ماه فکنده طیلسانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به شهریار بگوئید حال این درویش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به عقل کی متصور شود فنون جنون
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به فلک میرسد خروش خروس
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به من رسید نوید وصال دلداران
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به مهر روی تو در آفتاب نتوان دید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/به گدائی به سر کوی شما آمدهایم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بهار دهر بباد خزان نمیارزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بهار روی تو بازار مشتری بشکست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بوستان جنتست و سروم حور
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بوقت صبح می روشن آفتاب منست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بوقت صبح چو آن سرو سیمتن بنشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بگذر ای خواجه و بگذار مرا مست اینجا
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بگشا بشکر خنده لب لعل شکرریز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بگوئید ای رفیقان ساربان را
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بی تو مرا پر آب دیده
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بی رخ حور بجنت نفسی نتوان بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بی گلبن وصلت بگلستان نتوان بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیا که هندوی گیسوی دلستان تو باشم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیار ای لعبت ساقی شرابی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیار باده که شب ظلمتست و شاهد نور
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیار باده که وقت گلست و موسم باغ
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیدلی گردل ز دلبر برنگیرد گومگیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیرون ز کمر هیچ ندیدم ز میانش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیش ازین بی همدمی در خانه نتوانم نشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/بیمار چشم مست تو رنجور خوشترست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا برآید نفس از عشق دمی باید زد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا ترا برگ ما نخواهد بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا درد نیابند دوا را نشناسند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا دلم در خم آن زلف سمنسا افتاد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا چند به شادی می غمهای تو نوشم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا چین آن دو زلف سمنسا پدید شد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تاجداری کند آنکس که ز سردر گذرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تبت یا ذا الجلال و الا کرام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تبسمت الزهر والمزن باک
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تحیتی چو هوای ریاض خلد برین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تخت خیری بین دگر بر تختهی خارا زده
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تخفیف کن از دور من این باده که مستم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترا با ما اگر صلحست جنگست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترا که طرهی مشکین و خط زنگاریست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترا که موی میان هم وجود و هم عدمست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترا که گفت که قصد دل شکستهی ما کن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترا که گنج گشودی ز زخم مار چه غم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک تیرانداز من کز پیش لشکر میرود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک خنجرکش لشکرشکن ترلک پوش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک صورت کن اگر عالم معنی طلبی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک عالم گیر و عالم را مسخر کرده گیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من ترک من گرفت و خطا کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من خاقان نگر در حلقه عشاق او
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من هر لحظه گیرد با من از سر خرخشه
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/ترکم از غمزه چو ناوک بکمان در فکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تشنهام تا بکی آخر بده آبی ساقی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تشنهی غنچه سیراب ترا آب چه سود
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تنم تنها نمیخواهد که در کاشانه بنشیند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تو آن ماه زهره جبینی و آن سرو لاله عذاری
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/تو چون قربان نمیگردی کجا همکیش ما باشی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/توئی که لعل تو دست از عقیق کانی برد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان بده یا دگر اندیشهی جانانه مکن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان بر افشان اگرت صحبت جانان باید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان توجه بروی مهوش کرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان ما بر آتش و گیسوی جانان تافتست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان وطن بر در جانان چه کند گر نکند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جان پرورم گهی که تو جانان من شوی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جانم از بادهی لعل تو خراب افتادست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جانم از غم بلب رسیدهی تست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جز ناله کسی مونس و دمساز نیاید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/جمشید بنده در دولتسرای ماست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حبذا پای گل و صبحدم و فصل بهار
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حدیث آرزومندی جوابی هم نمیارزد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حدیث جان بجز جانان نداند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حدیث شمع از پروانه پرسید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حذر کن ز یاری که یاریش نیست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حسن تو نهایت جمالست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حن فی روض الهوی قلبی کماناح الحمام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حکایت رخت از آفتاب میشنوم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/حیات بخش بود باده خاصه وقت صبوح
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خادمهی عود سوز مطربهی عود ساز
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خدا را از سر زاری بگوئید
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خدنگ غمزهی جادو چو در کمان آرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خرامنده سروی به رخ گلستانی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خرقه رهن خانهی خمار دارد پیر ما
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خرم آنروز که از خطهی کرمان بروم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خسرو انجم بگه بام برآمد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خسرو گل بین دگر ملک سکندر یافته
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خط زنگاری نگر از سبزه بر گرد سمن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خطت که کتابهی جمالست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خطر بادیهی عشق تو بیش از پیشست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خطی کز تیره شب برخور نوشتست
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خنک آن باد که باشد گذرش بر کویت
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خنک آن باد که برخاک خراسان گذرد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خود پرستی مکن ار زانکه خدا میطلبی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خورشید را به سایهی شب در نشاندهاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خورشید را ز مشک زره پوش کردهاند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا با دوستان در بوستان گل
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا صبح و صبوحی با همالان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا وقتی که از بستانسرائی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا چشمی که بیند روی ترکان
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خوشا کشته برطرف میدان او
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خویش را در کوی بیخویشی فکن
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خیز تا باده در پیاله کنیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خیز تا برگ صبوحی بچمن ساز کنیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خیز و در بحر عدم غوطه خور و ما را بین
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خیزید ای میخوارگان تا خیمه بر گردون زنیم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/خیمهی نوروز بر صحرا زدند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/داریم دلی پر غم و غمخوار نداریم
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دامن خرگه برافکن ای بت کشمیر
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در آن مجلس که جام عشق نوشند
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در باز جان گر آرزوی جان طلب کنی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در باغ چون بالای تو سروی ندیدم راستی
- خواجوی کرمانی (غزلیات)/در تابم از دو هندوی آتش پرستشان