دیوان فخر شیرازی/نقش بدیع

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
دیدۀ محمود نقش بدیع
از فخر شیرازی
معشوق نا لایق
دیوان فخر شیرازی


خدا چو نقش وجود جهان برای تو بست گشاد و بست قضا و قدر به رای تو بست
هر آنچه صانع عالم ببست نقش بدیع ز نوک خامه و دست گره گشای تو بست
به من هر آنچه برفت از قضا رضا دادم که نقش جمله به امضا و هم رضای تو بست
اگر به بند و قفس بست خوی مرغ دلم قسم به جان عزیزت که در هوای تو بست
خلاف رسم کرم باشد ار کنی محروم کسی که از ازل امید بر عطای تو بست
نه از طریق وفا باشد اینکه بنوازی کسی که دل به صد امید در وفای تو بست
نشانی از قصب زرکش سپهر نبود به کارگاه نه گر اطلس قبای تو بست
عجب که هرگزم از دیده نقش او نرود بر آب اگر چه نظر نقش دلربای تو بست
فلک بدین عظمت آمدش به چشم حقیر چو نقش در نظر فخر کبریای تو بست

***