دیوان شمس/ناآمده سیل تر شدستیم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (ناآمده سیل تر شدستیم)
از مولوی
'


ناآمده سیل تر شدستیم نارفته به دام پای بستیم
شطرنج ندیده‌ایم و ماتیم یک جرعه نخورده‌ایم و مستیم
همچون شکن دو زلف خوبان نادیده مصاف ما شکستیم
ما سایه آن بتیم گویی کز اصل وجود بت پرستیم
سایه بنماید و نباشد ما نیز چو سایه نیست هستیم