دیوان شمس/میل هواش می کنم طال بقاش می زنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (میل هواش می کنم طال بقاش می زنم) از مولوی |
' |
میل هواش می کنم طال بقاش می زنم | حلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنم | |
از دل و جان شکستهام بر سر ره نشستهام | قافله خیال را بهر لقاش می زنم | |
غیر طواشی غمش یا یلواج مرهمش | هر چه سری برون کند بر سر و پاش می زنم | |
این دل همچو چنگ را مست خراب دنگ را | زخمه به کف گرفتهام همچو سه تاش می زنم | |
دل که خرید جوهری از تک حوض کوثری | خفت و بها نمیدهد بهر بهاش می زنم | |
شب چو به خواب می رود گوش کشانش می کشم | چون به سحر دعا کند وقت دعاش می زنم | |
لذت تازیانهام کی برسد به لاشهاش | چون که گمان برد که من بهر فناش می زنم | |
گر قمر و فلک بود ور خرد و ملک بود | چونک حجاب دل شود زود قفاش می زنم | |
گفتم شیشه مرا بر سر سنگ می زنی | گفت چو لاف عشق زد تیغ بلاش می زنم | |
هر رگ این رباب را ناله نو نوای نو | تا ز نواش پی برد دل که کجاش می زنم | |
در دل هر فغان او چاشنی سرشتهام | تا نبری گمان که من سهو و خطاش می زنم | |
خشم شهان گه عطا خنجر و گرز می زند | من به سخاش می کشم من به عطاش می زنم | |
سخت لطیف می زنم دیده بدان نمیرسد | دل که هوای ما کند همچو هواش می زنم | |
خامش باش زین حنین پرده راست نیست این | راه شماست این نوا پیش شماش می زنم |