دیوان شمس/طوطی جان مست من از شکری چه میشود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (طوطی جان مست من از شکری چه میشود) از مولوی |
' |
طوطی جان مست من از شکری چه میشود | زهره می پرست من از قمری چه میشود | |
بحر دلم که موج او از فلک نهم گذشت | خیره بماندهام که او از گهری چه میشود | |
باغ دلم که صد ارم در نظرش بود عدم | نرگس تازه خیره شد کز شجری چه میشود | |
جان سپهست و من علم جان سحرست و من شبم | این دل آفتاب من هر سحری چه میشود | |
دل شده پاره پارهها در نظر و نظارهها | کاین همه کون هر زمان از نظری چه میشود | |
از غلبات عشق او عقل چه شور میکند | وز لمعان جان او جانوری چه میشود | |
من همگی چو شیشهام شیشه گریست پیشهام | آه که شیشه دلم از حجری چه میشود | |
باخبران و زیرکان گر چه شوند لعل کان | بی خبرند از این کز او بیخبری چه میشود | |
از تبریز شمس دین راست شود دل و نظر | آن نظر خوش از کژ و کژنگری چه میشود |