دیوان شمس/سماع آمد هلا ای یار برجه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (سماع آمد هلا ای یار برجه) از مولوی |
' |
سماع آمد هلا ای یار برجه | مسابق باش و وقت کار برجه | |
هزاران بار خفتی همچو لنگر | مثال بادبان این بار برجه | |
بسی خفتی تو مست از سرگرانی | چو کردندت کنون بیدار برجه | |
هلا ای فکرت طیار برپر | تو نیز ای قالب سیار برجه | |
هلا صوفی چو ابن الوقت باشد | گذر از پار و از پیرار برجه | |
به عشق اندرنگنجد شرم و ناموس | رها کن شرم و استکبار برجه | |
وگر کاهل بود قوال عارف | بدو ده خرقه و دستار برجه | |
سماح آمد رباح از قول یزدان | که عشقی به ز صد قنطار برجه | |
به عشق آنک فرشت گوهر آمد | چو موج قلزم زخار برجه | |
چو زلفین ار فروسو میکشندت | تو همچون جعد آن دلدار برجه | |
صلایی از خیال یار آمد | خیالانه تو هم ز اسرار برجه | |
بسی در غدر و حیلت برجهیدی | یکی از عالم غدار برجه | |
بسی بهر قوافی برجهیدی | خموشی گیر و بیگفتار برجه |