دیوان شمس/اول نظر ار چه سرسری بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (اول نظر ار چه سرسری بود) از مولوی |
' |
اول نظر ار چه سرسری بود | سرمایه و اصل دلبری بود | |
گر عشق وبال و کافری بود | آخر نه به روی آن پری بود | |
آن جام شراب ارغوانی | وان آب حیات زندگانی | |
وان دیده بخت جاودانی | آخر نه به روی آن پری بود | |
جمعیت جانهای خرم | در سایه آن دو زلف درهم | |
در مجلس و بزم شاه اعظم | آخر نه به روی آن پری بود | |
از رنگ تو گشتهایم بیرنگ | زان سوی جهان هزار فرسنگ | |
آن دم که بماند جان ما دنگ | آخر نه به روی آن پری بود | |
در عشق پدید شد سپاهی | در سایه چتر پادشاهی | |
افتاده دلم میان راهی | آخر نه به روی آن پری بود | |
همچون مه نو ز غم خمیدن | چون سایه به رو و سر دویدن | |
از عالم دل ندا شنیدن | آخر نه به روی آن پری بود | |
آن مه که بسوخت مشتری را | بشکست بتان آزری را | |
گر دل بگزید کافری را | آخر نه به روی آن پری بود | |
گر هجده هزار عالم ای جان | پر گشت ز قال و قال ای جان | |
وان شعله نور حالم ای جان | آخر نه به روی آن پری بود | |
گر داد طریق عشق دادیم | ور زان مه و آفتاب شادیم | |
ور دیده نو در او گشادیم | آخر نه به روی آن پری بود | |
آن دم که ز ننگ خویش رستیم | وان می که ز بوش بود مستیم | |
وان ساغرها که درشکستیم | آخر نه به روی آن پری بود | |
باغی که حیات گشت وصلش | خوشتر ز بهار و چار فصلش | |
شمس تبریز اصل اصلش | آخر نه به روی آن پری بود |