دیوان شمس/الا ای روی تو صد ماه و مهتاب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (الا ای روی تو صد ماه و مهتاب) از مولوی |
' |
الا ای روی تو صد ماه و مهتاب | مگو شب گشت و بیگه گشت بشتاب | |
مرا در سایهات ای کعبه جان | به هر مسجد ز خورشیدست محراب | |
غلط گفتم که اندر مسجد ما | برون در بود خورشید بواب | |
از این هفت آسیا ما نان نجوییم | ننوشیم آب ما زین سبز دولاب | |
مسبب اوست اسباب جهان را | چه باشد تار و پود لاف اسباب | |
ز مستی در هزاران چه فتادیم | برون مان میکشد عشقش به قلاب | |
چه رونق دارد از مجلس جان | زهی چشم و چراغ جان اصحاب | |
بخندد باغ دل زان سرو مقبل | بجوشد خون ما زین شاخ عناب | |
فتوح اندر فتوح اندر فتوحی | توی مفتاح و حق مفتاح ابواب | |
ز نفط انداز عشق آتشینت | زمین و آسمان لرزان چو سیماب | |
بر مستانش آید می به دعوی | خلق گردد برانندش به مضراب | |
خمش کن ختم کن ای دل چو دیدی | که آن خوبی نمیگنجد در القاب |