دیوان شمس/آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم) از مولوی |
' |
آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم | گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم | |
امروز چون زنبورها پران شویم از گل به گل | تا در عسل خانه جهان شش گوشه آبادان کنیم | |
آمد رسولی از چمن کاین طبل را پنهان مزن | ما طبل خانه عشق را از نعرهها ویران کنیم | |
بشنو سماع آسمان خیزید ای دیوانگان | جانم فدای عاشقان امروز جان افشان کنیم | |
زنجیرها را بردریم ما هر یکی آهنگریم | آهن گزان چون کلبتین آهنگ آتشدان کنیم | |
چون کوره آهنگران در آتش دل می دمیم | کهن دلان را زین نفس مستعمل فرمان کنیم | |
آتش در این عالم زنیم وین چرخ را برهم زنیم | وین عقل پابرجای را چون خویش سرگردان کنیم | |
کوبیم ما بیپا و سر گه پای میدان گاه سر | ما کی به فرمان خودیم تا این کنیم و آن کنیم | |
نی نی چو چوگانیم ما در دست شه گردان شده | تا صد هزاران گوی را در پای شه غلطان کنیم | |
خامش کنیم و خامشی هم مایه دیوانگیست | این عقل باشد کاتشی در پنبه پنهان کنیم |