دو گیتی بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو




تا دل به دو چشم یار بستم چشم از همه روزگار بستم




تا خواب نیایدم به مژگان بر دیدۀ خویش خار بستم




گویند که دل برو چه بستی من خود نه به اختیار بستم




منع است ز زخم مشک و من دل بر طرّۀ مشکبار بستم




پنهان بشکستی آخر العهد کاول به تو آشِکار بستم




بر خواستم از سر دو گیتی بر عهدی که با نگار بستم




بیدل تو هنوز که رخت نبستی آواز چه دهی که بار بستم



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۳۵ (UTC)––––