دور فلک فخر شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بگو به بلبل بیدل که این چه فریاد است | نهفته روی ز من گل ترا چه افتاد است |
ز آشیانۀ خویشم فکنده دور فلک | نموده پشت بمن او باز ترا چه رو داد است |
از آن سپس که مرا شاخ سدره بوده مقام | نشیمن منش اکنون خرابه آباد است |
همین نه دام قفس تنگ که کرده صیادم | ببسته بال و پر و دست جور را بگشاد است |
نظر ز خواجگی هر دو کون پوشیدم | کنون به بندگی بندگان دلم شاد است |
ایا که سرخط آزادیت چو من گم شد | بر آستان کسی سر بنه که آزاد است |
به یاد میدهی ای فخر تو روزگار قدیم | عجب عجب که هنوزت حدیث ما یاد است |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)