دقیقی (گشتاسپ نامه)/چنان دید گوینده یک شب به خواب
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دقیقی (گشتاسپ نامه) (چنان دید گوینده یک شب به خواب) از دقیقی |
' |
چنان دید گوینده یک شب به خواب | که یک جام می داشتی چون گلاب | |
دقیقی ز جایی پدید آمدی | بر آن جام می داستانها زدی | |
به فردوسی آواز دادی که می | مخور جز بر آیین کاووس کی | |
که شاهی ز گیتی گزیدی که بخت | بدو نازد و لشکر و تاج و تخت | |
شهنشاه محمود گیرنده شهر | ز شادی به هر کس رسانیده بهر | |
از امروز تا سال هشتاد و پنج | بکاهدش رنج و نکاهدش گنج | |
ازین پس به چین اندر آرد سپاه | همه مهتران برگشایند راه | |
نبایدش گفتن کسی را درشت | همه تاج شاهانش آمد به مشت | |
بدین نامه گر چند بشتافتی | کنون هرچ جستی همه یافتی | |
ازین باره من پیش گفتم سخن | اگر بازیابی بخیلی مکن | |
ز گشتاسب و ارجاسپ بینی هزار | بگفتم سرآمد مرا روزگار | |
گر آن مایه نزد شهنشه رسد | روان من از خاک بر مه رسد | |
کنون من بگویم سخن کو بگفت | منم زنده او گشت با خاک جفت |