دفتر شعر تشنه طوفان/فریب تلخ

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
زبان بسته فریب تلخ
از فریدون مشیری
خزان بهشت
تشنه طوفان


یک بار عهد بستم و نشکستم

صد بار عهد بستی و بشکستی

دیگر نگویمت که چه ها کردی؟

دیگر نپرسمت که کجا هستی؟

جام فریب تلخ تو نوشیدم

هوشیاری‌ام مباد از این مستی