خواجوی کرمانی (غزلیات)/طوبی لک ای پیک صبا خرم رسیدی مرحبا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (طوبی لک ای پیک صبا خرم رسیدی مرحبا) از خواجوی کرمانی |
' |
طوبی لک ای پیک صبا خرم رسیدی مرحبا | بالله قل لحاشتی ما بال رکب قد سری | |
یاران برون رفتند و من در بحرخون افتادهام | طرفی علی هجرانهم تبکی و ما تغنی البکا | |
بار سفر بستند و من چون صید وحشی پای بند | ساروا و من آماقنا اجروا ینا بیع الدما | |
افتان و خیزان میروم تاکی رسم در کاروان | و الرکب قد ساروا الی الایحاد و الحادی حدا | |
محمل برون بردند و من چون ناقه میراندم ز پی | قلبی هوی فی هوة و الدهر، ملق فی الهوی | |
چون تیره نبود روز من کز آه عالم سوز من | مد الغمام سرادقا اعلی شماریخ الذری | |
راضی شدم کز کاروان بانگ درایی بشنوم | اکبو و اقفوا اثرهم والعیس تحدی فی الزبی | |
چون محمل سلطان شرق از سوی شام آمد برون | ریح الصبا سارت الی نجد و قلبی قد صبا | |
خواجو به شبگیر از هوا هر دم نوایی میزند | والورق اوراق المنی یتلو علی اهل الهوی |