خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای من ز دو چشم نیم مستت مست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای من ز دو چشم نیم مستت مست) از خواجوی کرمانی |
' |
ای من ز دو چشم نیم مستت مست | وز دست تو رفته عقل و دین از دست | |
بنشین که نسیم صبحدم برخاست | برخیز که نوبت سحر بنشست | |
با روی تو رونق قمر گم شد | وز لعل تو قیمت شکر بشکست | |
گوئی در فتنه و بلا بگشود | نقاش ازل که نقش رویت بست | |
برداشت دل شکسته از من دل | واندر سر زلف دلکشت پیوست | |
از لعل تو یکزمان شکیبم نیست | بی باده کجا قرار گیرد مست | |
در عشق تو ز آب دیده خواجو را | آخر بر هر کس آبروئی هست |