خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان) از خواجوی کرمانی |
' |
ای لب و گفتار تو کام دل و قوت جان | لعل زمرد نقاب گوهر یاقوت کان | |
زلف تو هندو نژاد لعل تو کوثر نهاد | هندوی آتش نشین کوثر آتش نشان | |
چشم گهر پاش من قلزم سیماب ریز | و آه جگر تاب من صرصرآتش فشان | |
کاکل مشکین تو غالیه برنسترن | سنبل پرچین تو سلسله بر ارغوان | |
هندوی زلف ترا بر شه خاور کمین | زنگی خال ترا بر طرف چین مکان | |
شام سحر پوش را کرده ز مه تکیه جای | چشمهی خورشید را بسته ز شب سایبان | |
روی تو و خط سبز آینهی چین و زنگ | لعل تو و خال لب طوطی و هندوستان | |
موی میانت که آن یک سر مو بیش نیست | نیست تو گوئی از او یک سر مو در میان | |
گر چه ز سر تا قدم در شب حیرت بسوخت | زنده دل آمد چو شمع خواجوی آتش زبان |