خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای دل من بسته در آن زنجیر سمنسا دل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای دل من بسته در آن زنجیر سمنسا دل) از خواجوی کرمانی |
' |
ای دل من بسته در آن زنجیر سمنسا دل | کرده مرا در غم عشقت بی سر و بی پا دل | |
برده ازین قالب خاکی رخت به صحرا جام | رانده ازین دیده پرخون سیل به دریا دل | |
چون دل ما برنگرفت از لعل لبت کامی | ای بت مهوش تو چرا برداشتی از ما دل | |
جای من بیدل و دین یا دیر بود یا دار | قصد من بی سر و پا یا دیده کند یا دل | |
مطرب دل سوختگان گو تا بزند بر چنگ | وای دل ای وای دل و دین وادل من وادل | |
ای شکری زان لب شیرین کرده تقاضا جان | وی نظری زانرخ زیبا کرده تمنا دل | |
جادوی عاشق کش چشمت خورده بافسون خون | هندوی زنگی وش زلفت برده بیغما دل | |
سرنکشد یکسر مو زان جعد مسلسل عقل | روی نتابد نفسی زان روی دلارا دل | |
چند زنی طعنه که خواجو در غم عشق افتاد | چون دلم افکند درین آتش چکنم با دل |