خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله)
از خواجوی کرمانی
'


ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله
وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله
بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر برلاله زن گلاله و برگل فکن کله
در ده شراب روشن و در تیره شب مرا از عکس جام باده برافروز مشعله
فصل بهار و موسم نوروز خوش بود در سر نوای بلبل و در دست بلبله
گل جامه چاک کرده و نرگس فتاده مست وز عندلیب در چمن افتاده غلغله
در وادی فراق چو خواجو قدم زند از خون دل گیاش بروید ز مرحله