خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست) از خواجوی کرمانی |
' |
ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست | در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست | |
وی دوستان چه باشد اگر آگهی دهید | کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست | |
تا چند تشنه بر سر آتش توان نشست | آن آب روحپرور آتش نشان کجاست | |
در دم بجان رسید و طبیبم پدید نیست | دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست | |
من خفته همچو چشم تو رنجور و در دلت | روزی گذر نکرد که آن ناتوان کجاست | |
چون ز آب دیده ناقه ما در وحل بماند | با ما بگو که مرحله کاروان کجاست | |
از بس دل شکسته که برهم افتاده است | پیدا نمیشود که ره ساربان کجاست | |
در وادی فراق بجز چشمهای ما | روشن بگو که چشمهی آب روان کجاست | |
خواجو ز بحر عشق کران چون توان گرفت | زیرا که کس نگفت که آنرا کران کجاست |