خواجوی کرمانی (غزلیات)/ای از گل رخسار تو خون در دل لاله
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (ای از گل رخسار تو خون در دل لاله) از خواجوی کرمانی |
' |
ای از گل رخسار تو خون در دل لاله | بر لاله ز مشک سیه افکنده گلاله | |
بازآی که چشم و رخت ایماه غزل گوی | این عین غزال آمد و آن رشک غزاله | |
از خاک درت برنتوان گشت که کردند | ما را بحوالی سرای تو حواله | |
آورده بخونم رخ زیبای تو خطی | چون بنده مقرست چه حاجت بقباله | |
آن جان که ز لعلت بگه بوسه گرفتم | دینیست ترا بر من دلسوخته حاله | |
برخیز و بر افروز رخ از جام دلفروز | کز عشق لبت جان بلب آورد پیاله | |
از آتش می بین رخ گلرنگ نگارین | همچون ورق لاله پر از قطرهی ژاله | |
چشمم بمه چارده هرگز نشود باز | الا به بتی ماه رخ چارده ساله | |
تا گشت گرفتار سر زلف تو خواجو | چون موی شد از مویه و چون نال ز ناله |