خواجوی کرمانی (غزلیات)/این دلبران که پرده برخ در کشیدهاند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (این دلبران که پرده برخ در کشیدهاند) از خواجوی کرمانی |
' |
این دلبران که پرده برخ در کشیدهاند | هر یک بغمزه پردهی خلقی دریدهاند | |
از شیر و سلسبیل مگر در جوار قدس | اندر کنار رحمت حق پروریدهاند | |
یا طوطیان روضهی خلدند گوئیا | کز آشیان عالم علوی پریدهاند | |
از کلک نقشبند ازل بر بیاض مهر | آن نقطههای خال چه زیبا چکیدهاند | |
گوئی مگر بتان تتارند کز ختا | از بهر دل ربودن مردم رسیدهاند | |
برطرف صبح سلسله از شام بستهاند | برگرد ماه خط معنبر ، کشیدهاند | |
کروبیان عالم بالا و ان یکاد | بر استوای قامت ایشان دمیدهاند | |
صاحبدلان ز شوق مرقع فکندهاند | بر آستان دیر مغان آرمیدهاند | |
از بهر نرد درد غم عشق دلبران | برسطح دل بساط الم گستریدهاند | |
خواجو برو بچشم تامل نگاه کن | بر اهل دل که گوشهی عزلت گزیدهاند |