خواجوی کرمانی (غزلیات)/اکنون که از بهشت نشان میدهد نسیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (اکنون که از بهشت نشان میدهد نسیم) از خواجوی کرمانی |
' |
اکنون که از بهشت نشان میدهد نسیم | بنشان غبار ما به نم ساغر ای ندیم | |
انفاس دوستان دمد از باد بوستان | در موسمی چنین که روان پرورد نسیم | |
نام نعیم خلد مبر زانکه در بهشت | نبود ورای وصل بهشتی رخان نعیم | |
آن درد نیست بردل ریشم که تا بحشر | امکان آن بود که علاجش کند حکیم | |
وصلم مده بیاد که اهل جحیم را | اندیشهی بهشت عذابی بود الیم | |
ما را امید رحمت و بیم عذاب نیست | کازاد گشتهایم ز بند امید و بیم | |
از ما عنان مکش که خلاف کرم بود | گر زانکه از گدا متنفر بود کریم | |
ما در ازل حدیث تو تکرار کردهایم | آری حدیث دوست کلامی بود قدیم | |
شیرین اگر بخرگه خسرو کند مقام | فرهاد در محبت شیرین بود مقیم | |
خواجو ز سیم اشک مکن یک زمان کنار | باشد که وصل دوست میسر شود بسیم |