خواجوی کرمانی (غزلیات)/آن ماه پری رخ را در خانه نمیبینم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (آن ماه پری رخ را در خانه نمیبینم) از خواجوی کرمانی |
' |
آن ماه پری رخ را در خانه نمیبینم | وین طرفه که بی رویش کاشانه نمیبینم | |
بینم دو جهان یکموی از حلقهی گیسویش | وز گیسوی او موئی در شانه نمیبینم | |
گنجیست که جز جانش ویرانه نمییابم | شمعیست که جز عقلش پروانه نمیبینم | |
از خویش ز بیخویشی بیگانه شدم لیکن | جز خویش در آن حضرت بیگانه نمیبینم | |
هر چند که جانانه در دیدهی باز آید | تا دیده نمیدوزم جانانه نمیبینم | |
چون دانه ببیند مرغ از دام شود غافل | من در ره او دامی جز دانه نمیبینم | |
چندانکه بسر گردم چون اشک درین دریا | جز اشک درین دریا دردانه نمیبینم | |
اینست که مجنونرا دیوانه نهد عاقل | ورنی من مجنونش دیوانه نمیبینم | |
تخفیف کن از دورم ساقی دو سه پیمانه | کز غایت سرمستی پیمانه نمیبینم | |
بفروش بمی خواجو خود را که درین معنی | جز پیر مغان کس را فرزانه نمیبینم |