خواجوی کرمانی (غزلیات)/آتش اندر آب هرگز دیدهئی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خواجوی کرمانی (غزلیات) (آتش اندر آب هرگز دیدهئی) از خواجوی کرمانی |
' |
آتش اندر آب هرگز دیدهئی | عنبر اندر تاب هرگز دیدهئی | |
چون دهان بر لعل شورانگیز او | پسته و عناب هرگز دیدهئی | |
شد نقاب عارضش زلف سیاه | شام بر مهتاب هرگز دیدهئی | |
سنبل پرتاب هرگز چیدهئی | نرگس پرخواب هرگز دیدهئی | |
نرگسش در طاق ابرو خفته است | مست در محراب هرگز دیدهئی | |
شد دلم مستغرق دریای عشق | ذره در غرقاب هرگز دیدهئی | |
در غمش خواجو چو چشم خونفشان | چشمهی خوناب هرگز دیدهئی |