خاقانی (غزلیات)/یک زبان داری و صد عشوهگری
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (یک زبان داری و صد عشوهگری) از خاقانی |
' |
یک زبان داری و صد عشوهگری | من و صد جان ز پی عشوه خری | |
از جگر خوردن توبه نکنی | زانکه پرورده به خون جگری | |
زهره داری تو ز بیم دل خویش | که بهر دم جگر ما بخوری | |
گفته بودی که تمامم به وفا | برو ای شوخ که بس مختصری | |
به دعای سحری خواستمت | کارم افتاد به آه سحری | |
دست هجر تو دهانم بر دوخت | تا نگویم که مکن پرده دری | |
چند در چند همی بینم جور | چکنم گر نکنم نوحهگری | |
آب خاقانی گفتی ببرم | بردهای بالله و حقا که بری |