خاقانی (غزلیات)/صبح چون جیب آسمان بگشاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (صبح چون جیب آسمان بگشاد) از خاقانی |
' |
صبح چون جیب آسمان بگشاد | هاتف صبحدم زبان بگشاد | |
پر فرو کوفت مرغ صبحدمی | دم او خواب پاسبان بگشاد | |
نفس عاشقان و نالهی کوس | نفخهی صور در دهان بگشاد | |
چشمهی دل فسرده بود مرا | ز آتش صبح درزمان بگشاد | |
دل من بیمیانجی از پی صبح | کیسهها داشت از میان بگشاد | |
صبح بیمنت از برای دلم | نافهها داشت رایگان بگشاد | |
ریزش ابر صبحگاهی دید | طبع من چون صدف دهان بگشاد | |
دعوت عاشقانه میکردم | بخت درهای آسمان بگشاد | |
الصبوح الصبوح میگفتم | عشق خمخانهی روان بگشاد | |
الرفیق الرفیق میراندم | رصد غیب راه جان بگشاد | |
شاهد دل درآمد از در من | بند لعل از شکرستان بگشاد | |
گه به لبها ز آتش جگرم | آب حیوان به امتحان بگشاد | |
گه به دندان ز رشتهی جانم | گرهی غم یکان یکان بگشاد | |
گفت خاقانیا تو ز آن منی | این بگفت، آفتاب ران بگشاد |