خاقانی (غزلیات)/سر زلفت چو در جولان بیاید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (سر زلفت چو در جولان بیاید) از خاقانی |
' |
سر زلفت چو در جولان بیاید | به ساعت فتنه در میدان بیاید | |
ز چشم کافر تو هر زمانی | هزاران رخنه در ایمان بیاید | |
گل رخسار تو تا جیب بگشاد | خرد را خار در دامان بیاید | |
لب لعل تو تا در خنده آید | اجل را سنگ در دندان بیاید | |
ز دست ناوک اندازان چشمت | نخستین ضربتی بر جان بیاید | |
در جان میزند هجر تو دیری است | که بانگ حلقه و سندان بیاید | |
دل خاقانی از تو نامزد شد | بهر دردی که بیدرمان بیاید |