خاقانی (غزلیات)/زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی) از خاقانی |
' |
زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی | خود را به آستان عدم باز بستمی | |
گر راه بر دمی سوی این خیمهی کبود | آنگه نشستمی که طنابش گسستمی | |
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه | بند و طلسم او همه درهم شکستمی | |
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی | شک نیستی که گردهی گردون بخستمی | |
این کارهای من که گره در گره شده است | بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی | |
جستم میان خلق سلامت نیافتم | ور بوی بردمی به کران چون نشستمی | |
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند | من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی | |
از آسمان بیافتمی هر سعادتی | گر زین نحوس خانهی شروان بجستمی | |
خاییدهی دهان جهانم چو نیشکر | ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی | |
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی | از جورهای بد گهران باز رستمی |