خاقانی (غزلیات)/دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی) از خاقانی |
' |
دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی | در کار من قدم ننهادی به پایمردی | |
زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی | کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی | |
روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت | در روی تو نگفتم آخر که تو چه کردی | |
تا خون من چو آب نخوردی به نوک غمزه | در جستجوی کشتن من آب وانخوردی | |
گفتی که در نوردم یکباره فرش صحبت | فرش نگستریده ندانم که چون نوردی | |
پنداشتم که هستی درمان سینهی من | پندار من غلط شد درمان نهای، که دردی | |
خاقانی آن توست مکن غارت دل او | کز خانه صید کردن دانی که نیست مردی |