خاقانی (غزلیات)/دلم دردمند است باری برافکن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | خاقانی (غزلیات) (دلم دردمند است باری برافکن) از خاقانی |
' |
دلم دردمند است باری برافکن | بر افکندهی خود نظر بهتر افکن | |
میندیش اگر صبر من لشکری شد | دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن | |
اگر با غمت گرم در کار نایم | ز دمهای سردم گره دربر افکن | |
اگر نزل عشقت بجز جان فرستم | به خاکش فرو نه، برون در افکن | |
تو را طوق سیمین درافکند غبغب | مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن | |
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل | نظر بر عزیزان جان پرور افکن | |
که فرمایدت کشنای خسان شو | که گوید که هرای زر بر خر افکن | |
مشو در خط از پند خاقانی ای جان | که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن |