حسن دلبران بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


بی روی آفتاب تو صبح امید شام یا منتهی المقاصد یا غایت المرام




در حسن دلبران سخنی بود بیش و کم لمّا یدی جمالک قد انتهی الکلام




گفتم به پای خیزم و گیرم عنان دوست ما لی متی لقلبک لم یبق لی قیام




ما تا ابد به مهر رخ دوست زنده ایم لا یدرک المبینه من ماله الغرام




ناصح برو ملامت من زین سپس مکن ما زال بالنصیحته مازاد بالملام




من لا متی راک و لکن بعینه من عینی ان یراک فولله لا الام




شبها ز هجر ماه رخت ای صباح حسن قد نامت النجوم و عینای لانیام




ابروی اوست تا به بناگوش متصل یا تیغ پادشه که کشیده است از نیام




شمس ملوک فتحعلی شه که رای او با آفتاب آمده چون نور به اظلام



بیدل




M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)––––