حافظ (غزلیات)/صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را)
از حافظ
'


صبا! به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان، تو داده‌ای ما را
شِکَرفروش، که عمرش دراز باد، چرا تفقدی نکند طوطی شکرخا را؟
غرور حُسنت اجازت مگر نداد ای گل که پرسشی نکنی عَندلیب شیدا را
به خُلق و لُطف توان کرد صیدِ اهل نظر به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست سَهی قدانِ سیه چشمِ ماهِ سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی به یاد دار محبانِ بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته‌ی حافظ سرودِ زُهره به رقص آورد مسیحا را