حافظ (غزلیات)/ساقی به نور باده برافروز جام ما
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ساقی به نور باده برافروز جام ما) از حافظ |
' |
ساقی! به نور باده برافروز جام ما | مطرب، بگو که کار جهان شد به کام ما | |
ما در پیاله عکسِ رُخِ یار دیدهایم | ای بیخبر ز لذتِ شُربِ مُدام ما | |
هرگز نمیرد آن که دلش زندهشد به عشق | ثبت است بر جَریده عالَم دوام ما | |
چندان بُوَد کرشمه و ناز سَهی قدان | کآید به جلوه سرو صِنوبرخرام ما | |
ای باد! اگر به گُلشن اَحباب بگذری | زِنهار! عرضهدِه بَرِ جانان پیام ما | |
گو «نام ما ز یاد به عمدا چه میبری؟ | خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما» | |
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است | زآن رو سپردهاند به مستی زمام ما | |
ترسم که صَرفهای نبرد روز بازخواست | نان حلال شیخ ز آب حرام ما | |
حافظ! ز دیده، دانهی اشکی همیفشان | باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما | |
دریای اَخضَر فَلَک و کشتی هِلال | هستند غرقِ نعمتِ حاجی قوام ما |