حافظ (غزلیات)/به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی) از حافظ |
' |
به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی | خیال سبزخطی نقش بستهام جایی | |
امید هست که منشور عشقبازی من | از آن کمانچه ابرو رسد به طغرایی | |
سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت | در آرزوی سر و چشم مجلس آرایی | |
مکدر است دل آتش به خرقه خواهم زد | بیا ببین که که را میکند تماشایی | |
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید | که میرویم به داغ بلندبالایی | |
زمام دل به کسی دادهام من درویش | که نیستش به کس از تاج و تخت پروایی | |
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زنند | عجب مدار سری اوفتاده در پایی | |
مرا که از رخ او ماه در شبستان است | کجا بود به فروغ ستاره پروایی | |
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب | که حیف باشد از او غیر او تمنایی | |
درر ز شوق برآرند ماهیان به نثار | اگر سفینه حافظ رسد به دریایی |