حافظ (غزلیات)/ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی) از حافظ |
' |
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی | وان گه برو که رستی از نیستی و هستی | |
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو | هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی | |
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش | بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی | |
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است | آری طریق دولت چالاکی است و چستی | |
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی | یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی | |
در آستان جانان از آسمان میندیش | کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی | |
خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد | سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی | |
صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز | ای کوته آستینان تا کی درازدستی |