حافظ (غزلیات)/این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی)
از حافظ
'


این خرقه که من دارم در رهن شراب اولیٰ وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولیٰ
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم در کنج خراباتی افتاده خراب اولیٰ
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی هم سینه پر از آتش، هم دیده پرآب اولیٰ
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت این قصه اگر گویم با چنگ و رُباب اولیٰ
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست در سر هوس ساقی، در دست شراب اولیٰ
از همچو تو دلداری دل برنکنم؛ آری، چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولیٰ؟
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی رندی و هوسناکی در عهد شباب اولیٰ