حافظ (غزلیات)/المنه لله که در میکده باز است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | حافظ (غزلیات) (المنه لله که در میکده باز است) از حافظ |
' |
المنةلله که در میکده باز است | زآن رو که مرا بر در او روی نیاز است | |
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی | وآن می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است | |
از وی همه مستی و غرور است و تکبر | وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است | |
رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم | با دوست بگوییم که او مَحرَمِ راز است | |
شرحِ شِکَن زلف خماندرخم جانان | کوته نتوان کرد که این قصه دراز است | |
بار دل مجنون و خم طُره لِیلی | رُخسارهی محمود و کفِ پای اَیاز است | |
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم | تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است | |
در کعبهی کوی تو هر آن کس که بیاید | از قبلهی ابروی تو در عین نماز است | |
ای مجلسیان! سوز دل حافظ مسکین | از شمع بپرسید که در سوز و گداز است |