جام محبت بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو


ساقی بیا و بادۀ صافی به جام ریز تا غم بری ز خاطر یاران مدام ریز




از بیهشی به هوش نیایند تا دمی از شیشه می به ساغرشان پر دوام ریز




ساغر کفایت ار نکند می به ساتگین اندر غرابه هر چه بود به التیام ریز




خواهی که شیخ ببندد زبان طعن ته جرعه ایش بادۀ گلگون به کام ریز




دل سوختم زاتش غم ، آب آتشین تا آتش دلم بنشاند به کام ریز




زان می که هستی ام برد و مستی آورد در کام جان ز جام محبت مدام ریز




یا پا منه به حلقۀ ما یا چو آمدی خاک سیاه بر سر ناموس و نام ریز




بیدل چو هست قوّت طبعت غزل سرای در مدح شاه نقل حدیث از کلام ریز



M rastgar ‏۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۰۷ (UTC)